یا حق
12 خرداد 1401
* با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر/ هیچکس، هیچکس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد/ جانشین تو در این سینه خداوند نشد
«فاضل نظری»
31 خرداد 1401
* هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر/ آرامتر از آهو بیباکتر از شیرم
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر/ رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
«حضرت مولانا»
مهر ۱۴۰۱
*ای شادی آزادی
روزی که تو بازآیی
با این دل غمپرورد
من با تو چه خواهم کرد...
«ه. ا. سایه»
۵ آذر 1401
میان خوف و رجا حالتی است عارف را
که خنده در دهن و گریه در گلو دارد
«صائب تبریزی»
دی 1401
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شبرو است او از راه دیگر آید... :)
«حضرت حافظ»
6 اردیبهشت 1402
آزمودم عقل دوراندریش را
بعد از این دیوانه سازم خویش را...
«مولانا»
17 بهمن 1402
در دل آتش نشستن کار آسانی نبود
راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود
با غروری هم قد و بالای بام آسمان
بارها در خود شکستن کار آسانی نبود...
«جهانبخش پازوکی»