تنها دویدن

تو مگو همه به جنگند و ز صـلح من چه آید
تو یکی نه‌ای هــزاری تو چراغ خود برافـروز
که یکی چــراغ روشـن ز هـزار مرده بهـــتر
...

«حضرت مولانا»

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

از اونجایی که من بچۀ آخر خانواده ام، باید بگم تا قبل از اینکه برادرزاده ام به دنیا بیاد- یعنی حدود یک ماه و نیم قبل- پیش نیومده بود از نزدیک و با این جزئیات، شاهد سختی ها و حال و هوای نگهداری از نوزادی که تازه به دنیا اومده باشم.

امروز هر کسی رو که تو خیابون می دیدم، از اون آقایی که با بوق وحشتناک ماشینش باعث شد بترسم، تا اونایی که تو صف نونوایی ایستاده بودن، یا پسرک دستفروشی که همیشه از کنارش رد میشم و امروز داشت جوراب ها و روسری های بساطش رو مرتب میکرد یا اون دخترخانمی که با ویلچیر اتوماتیکش و بدون همراه اومده بود داروخانه و داشت از دکتر مشورت میگرفت و حتی اون خانمی که تو داروخانه کار میکنه و سری قبل موقع خرید کمی از دستش دلخور شده بودم... ناخودآگاه به این فکر میفتادم که یه زمانی، لااقل یه نفر، یه شب هایی رو تا صبح به خاطرشون بیدار مونده؛ با هر گریه شون نگرانشون شده که نکنه چیزی اذیتشون میکنه یا دارن درد میکشن. اینکه یه زمانی چقدر معصوم و بی آزار بودن و چه آرامشی داشتن...

امروز بی دلیل حس میکردم چقدر همه آدم هایی که می بینم رو دوست دارم.


۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۸ ، ۲۲:۴۱
رها

حدود ده دقیقه از شروع اولین مهمونی عید امسال گذشته بود که بحث حوصله سربری که ازش میترسیدم شروع شد.


- خب چرا نخواستی تو دانشگاهی که کارشناسی خوندی ارشد هم بخونی، اون دانشگاه که خیلی سطح خوبی داره. نکنه دنبال تنوعی فقط؟!! که چی بشه؟!

- یعنی چی که من به استفاده از سهمیه اعتقاد ندارم، این همه آدم بی سواد دارن با سهمیه میرن مدرک میگیرن، تو که صلاحیتشو داری نگیری؟!

- بابا تو دوره ارشد که کسی دنبال یادگیری نیست، آدم باس یه جایی بره یه روز در هفته باشه و نزدیک خونه ش و...

- اصلا چه معنی داره این همه درس خوندن؟ تهش یه مدرک ارشده که اونم الان ارزش نداره...

 

رگباری از این جملات میومد به سمتم و منم سپر به دست دونه دونه ردشون میکردم که داییم(سردسته جبهه مقابل!) بدون مقدمه شروع کرد به خوندن تفسیر فالی که همون لحظه، بدون اطلاع دادن و به نیت من با دیوان حافظ هفت سینشون گرفته بود...

حضرت حافظ نظرشون این بود که: «به مسیری که داری میری اعتقاد داشته باش و به حرف دیگران توجه نکن! به کمک کسی هم احتیاج نداری و با تکیه بر تلاش خودت ان شاالله موفق میشی.»

 

در اینجا بحث به سرعت عوض شد و همه شروع کردن به صحبت کردن در مورد مقصد بعدی عید دیدنی!

 

 

+با اینکه علاقه و اعتقادی به خوندن تفاسیری که برای اشعار می نویسن ندارم باید عرض کنم اینقدر از این حاضر جوابی غرق در شور و شعف بودم که متاسفانه نپرسیدم کدوم شعر بود!

+ سال جدید پر از حال خوب باشه برای هممون. عیدتون مبارک :)


۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۰۲
رها